کد مطلب:227891 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

تاکستان های بی برکت توس
نزهت بادی.

ای كاش خیلی پیش تر از اكنون، تاكستان های اطراف توس آتش گرفته بودند و شاخه های درختان مو، توفان زده و شكسته، بر خاك می افتادند و من هرگز بر شاخساران به ثمر نمی نشستم!

ای كاش در زیر آفتاب سوزان دشت های خراسان، به كشمكشی خشك بدل می شدم، ولی طراوت و تازگی ام، رنگ حجت خدا را به زردی نمی نشاند!



[ صفحه 164]



ای كاش قلبم با نوك های پی درپی كلاغان سیاه سوراخ می شد، اما چنین روزگار سیاه و تیره و تاری بر پیشانی تقدیرم نوشته نمی شد!

چگونه می توانستم باور كنم، خوشه های تسبیح گوی من كه جز تحمید خدا، ذكر دیگر نمی گویند، در دستان پلید مأمون، به زهری آلوده می شود كه جگر عزیز رسول خدا صلی الله علیه و آله را می سوزاند؟

من كه سالها برای سلامتی قبله ی جان، دعا می كردم و صلوات و تهلیل حق را می گفتم، از كجا باید می دانستم كه خود، ملك الموتی خواهم شد كه جان نگین عالم خلقت را می آزارم؟

من كه همیشه آرزو داشتم تا روزی به دستان مبارك امام رضا علیه السلام چیده شوم و غنچه ی لبانش را ببوسم و شهد شیرین جانم را با خون پاك او كه از سلف انبیا علیه السلام بود، بیاویزم، عاقبتم به این جا رسید كه چون شرنگی تلخ در هستی او رخنه كردم و عصاره ی جانش را مكیدم؛ آن چنان كه در هنگام بازگشت از دربار مأمون ملعون، دست بر دیوار كوچه های بی كسی می گرفت و در میانه ی راه، بر زمین می نشست و خبر سیاهی بخت من در پیش چشمانش چیزی نمی دید.

ای وای بر بد اقبالی ام!

اباصلت! بشتاب و آقایمان را دربر گیر!

حیف آن صورت عزیز است كه همچون مادر مظلومه اش بر خاك بیفتد!



[ صفحه 165]



ببین چگونه عبای غربت بر سر كشیده و حتی لب از ناله فروبسته است؟

خدا خیرت دهد صحابه ی مؤمن! دست من از یاری امام كوتاه است. در پاهای او نیز دیگر رمقی نمانده است. بگذار تا وقت آمدن میوه ی دلش، حضرت جوادالائمه علیه السلام، سر بر زانوی تو بیاساید!

فقط اگر مجالی یافتی، از آقا برایم حلالیت بطلب تا در اقامه ی قیامت كبری، ضامن روسیاهی ام در نزد جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد.

به آقا بگو كه ما رسم میهمان نوازی و آداب حرمت مسافر غریبه می دانستیم، اما افسوس كه مردم، فریب خدعه ی مأمون را خوردند و تزویر سالوسانه ی او را باور كردند و از غریب امامشان در پشت مقام دروغین ولایتعهدی، غفلت نمودند.

به گمان من، ایرانیان را پس از این، هیچ تاكستانی بركت نخواهد داد، مگر به دعای رحمت امام هشتم!



[ صفحه 166]